جدول جو
جدول جو

معنی سرخ روی - جستجوی لغت در جدول جو

سرخ روی
(سُ)
سرخ رو. که چهرۀ او سرخ باشد:
یعنی ز صبح صادق انعام شمس دین
از شرم سرخ روی شفق وار میروم.
خاقانی.
در بوستانسرای تو بعد از تو کی بود
خندان انار و تازه به وسرخ روی سیب.
سعدی.
مرد را شرم سرخ روی کند
خلق را خوب خلق و خوی کند.
اوحدی.
هرکس از اهل آبه که اورا بینی سرخ روی و ازرق چشم. (تاریخ قم ص 81).
، سرفراز. مباهی. خرسند. خوشحال. خرم. فخرکننده. نازان:
خان را به خانه بازفرستاد سرخ روی
با خلعت و نوازش و با ایمنی بجان.
فرخی.
زیرا که سرخ روی برون آمد
هرکو به پیش حاکم تنها شد.
ناصرخسرو.
و من بنده بدان مسرور و سرخ روی گشتم. (کلیله و دمنه).
گر نگوید بدل مرادش هست
که سوی خانه سرخ روی رود.
سوزنی.
بهمه حال اسیری که ز بندی برهد
سرخ روتر ز امیری که گرفتار آید.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرخ رویی
تصویر سرخ رویی
خوش دلی، پیروزی، سربلندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
کسی که چهرۀ گلگون دارد، مقابل زردرو، کنایه از شاد، خوشحال، خوشدل، پیروز، کنایه از شرمنده و شرمسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ نای
تصویر سرخ نای
مری، مجرایی عضلانی که از حلق تا معده کشیده شده و با حرکات دودی شکل خود غذا را به معده هدایت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ روی
تصویر فراخ روی
تجاوز از حد خود، برای مثال مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی / که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ (سعدی - ۷۰)، آسان گیری، اسراف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخ روز
تصویر فرخ روز
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو بازش رای فرخ روز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۲ - ۲۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
روی سرخ داشتن. قرمزی چهره داشتن:
امروز سرخ رویی من دانی از چه خاست
زآن کآتش نیاز دمیدم به صبحگاه.
خاقانی.
مغ را که سرخ رویی از آتش دمیدن است
فرداش نام چیست سیه روی آن جهان.
خاقانی.
گل بوستان رویت چو شقایق است لیکن
چه کنم به سرخ رویی که دلی سیاه داری.
سعدی.
، شادابی. صحت و سلامت:
سرخ رویی ز آب جوی مجو
زانکه زردند اهل دریابار.
سنائی.
طبیبی که خود باشدش زرد روی
از او داروی سرخ رویی مجوی.
سعدی.
شراب از پی سرخ رویی خورند
وز او عاقبت زردرویی برند.
سعدی.
، گشاده رویی:
در کسانی که نیکویی جویی
سرخ رویی است اصل نیکویی.
نظامی.
، رونق. خرمی:
در بهار سرخ رویی همچو جنت غوطه داد
فکر رنگین تو صائب خطۀ تبریز را.
صائب.
، عزت و آبرو و حرمت و اعتبار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شتاب رونده به عجله رونده، کسی که از حد خود تجاوز کند، مسرف هرزه خرج. بشتاب رفتن، تجاوز از حد خود، اسراف، گشاد بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا روی
تصویر فرا روی
پیش روی برابر، سرشناس معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ رنگ
تصویر سرخ رنگ
آنچه به رنگ سرخ باشد سرخ فام قرمز رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ نای
تصویر سرخ نای
مری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخرویی
تصویر سرخرویی
حالت و کیفیت سرخرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم روی
تصویر گرم روی
تندروی سرعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
احمرارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
Flushed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
rougeoyant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
раскрасневшийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
gerötet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
почервонілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
zaczerwieniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
红润的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
corado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
arrossato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
سرخ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
blozend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
লাল হয়ে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
หน้าแดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
nyekundu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
kızarmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
顔が赤い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
סמוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
ruborizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
memerah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
लालिमा युक्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
얼굴이 빨개진
دیکشنری فارسی به کره ای